به گزارش سلامت نیوز، جامعه ۲۴ نوشت: به مناسبت ۸ مارس، پدیده تجاوز زناشویی را به عنوان یکی از خشونتهای به سکوت واگذار شده علیه زنان مورد بررسی قرار میدهیم.
روز ۸ مارس که به نام روز جهانی زن نامگذاری شده است بهانهایست برای یادآوری ضرورت رعایت تساوی حقوق زن و مرد در ابعاد مختلف به عنوان یک ضرورت جهانی. با این حال همچنان در بسیاری از کشورهای جهان شرایط زنان به بهانههای مختلف سنتی، سیاسی و... بهگونهای رقم خورده است که نمیتوان از حقوق برابر زن و مرد در این جوامع سخن گفت.
ایران نیز یکی از جوامعیست که به صورت قطع نمیتوان درباره آن از برابری زنان و مردان آنگونه که در عصر حاضر مورد توجه زنان امروز است سخن گفت در واقع نگاه مردسالارانه و پدرسالارانه حاکم بر آحاد جامعه و سیاستگذاران و قانونگذاران اجتماعی یکی از مهمترین موانع تحقق این مهم در کشور است.
چگونه میتوان از برابری حقوق زنان و مردان در جامعهای سخن گفت که برآورده کردن امیال جنسی مرد از سوی همسر به هر شکل و شیوه به عنوان یک تکلیف بر زن واجب شده و میل و اراده او در این ماجرا نقش چندانی ایفا نمیکند.
شاید مورد تجاوز قرار گرفتن از سوی شوهر که با عناوین دیگری همچون تجاوز زناشویی و زنای مشروع نیز مورد توجه قرار میگیرد، در جامعه ما عبارتی عجیب و بیمفهوم باشد، دلیل این موضوع نیز سنت و تفکریست که به مرد اجازه میدهد هر زمان و به هر شیوه که اراده کند از جسم زن لذت ببرد و زن هم بنا بر وظیفه نباید هیچگونه شکایتی داشته باشد.
گرچه این اتفاق به صورت معمول میان زوجین آگاه و همدل رخ نمیدهد، اما کم هم نیستند زنانی که به دلایل مختلف درگیر ازدواجهای نابهسامان شده و به دلیل وجود همین دیدگاهی که زن را مکلف به تمکین جنسی از مرد میداند اولا مورد تجاوز از سوی شوهر قرار گرفته و دوم آنکه برای دادخواهی نسبت به آزاری که روح و جسمش را در چنگال خود میفشارد صرف وجود کلمه ازدواج و شوهر اقدام زیادی نمیتواند انجام بدهد و در نهایت سازمانی نیست که بتواند او را در طولانیمدت مورد حمایت قرار دهد.
شوهرم با زور و کتک به رابطه جنسی وادارم میکرد
«۸ سال از شوهری که ۲۱ سال از من بزرگتر بود کتک خوردم و فحش شنیدم، برای اینکه منِ ۱۵ ساله رو وادار به رابطه جنسی بکنه کتکم میزد، به زور کارش رو انجام میداد و به دلیل اعتیادش این کار خیلی زیاد طول میکشید، من در تمام مدت زیربدن کثیف و گندهاش گریه میکردم و درد میکشیدم، جای کتکهاش هنوزم روی تنم درد میکنه.»
اینها بخشی از خاطرات یکی از قربانیان کودکهمسریست که در سنین نوجوانی بارها و بارها مورد تجاوز و خشونت جنسی توسط مردی که نام همسر را یدک میکشیده قرار گرفته است.
زهرا حالا در سن ۳۷ سالگی در یکی از مراکز کاهش آسیب زنان زندگی میکند، او در ۱۵ سالگی وادار به ازدواجی شده است که طومار زندگی او را در هم پیچید.
زهرا ماجرای زندگی تلخش را اینگونه تعریف میکند: «ما ۹ برادر و خواهر بودیم، پدر و برادرانم معتاد بودند، از نظر مالی هم در وضعیت بسیار بدی بودیم، شوهرم معلم موسیقی و از دوستان برادرم بود. برادرم من را وادار کرد با او که ۲۱ سال از خودم بزرگتر و مانند خودش معتاد بود ازدواج کنم.»
او ادامه میدهد: «من هیچ احساسی به این مرد نداشتم. بددهن بود و کتک میزد، سالها از خودم بزرگتر بود و نمیتوانستم به چشم یک شوهر به او نگاه کنم، وقتی از ترس کتکهایش به خانه پدری پناه میبردم برادرم وادارم میکرد که دوباره به خانه خودم برگردم. من دوست نداشتم با همسرم رابطه جنسی داشته باشم، اما من را وادار به این کار میکرد.»
زهرا شبها در کنار فرزندان مرد که فاصله سنی زیادی با او نداشتند میخوابد به این امید که مرد از شرم فرزندانش کاری به او نداشته باشد، اما مرد هر شب ساعاتی بعد از نیمهشب به خانه میآید و بهانههای مختلف دخترک را از خواب بیدار میکند تا به او رسیدگی کند و چای و غذا بدهد و بعد او را وادار به رابطه جنسی ناخواسته کند.
زهرا میگوید: «او حین رابطه جنسی من را وادار به کارهایی میکرد که هیچ تمایلی به آن نداشتم، اگر یک شب با من وارد رابطه نمیشد فردای آن روز حتما بهانهای برای کتک زدن من پیدا میکرد. وقتی دربرابر او مقاومت میکردم و نمیخواستم وارد این رابطه شوم مرا به شدت کتک میزد و بعد با زور و اجبار و خشونت بسیار وارد رابطه جنسی میشد، حتی گریههای من هم باعث نمیشد که از من فاصله بگیرد. وقتی مقاومت میکردم انقدر میزان خشونتش زیاد میشد که بعد از رابطه متوجه میشدم مشتی از موهایم کنده شده است. من هرگز از این رابطه راضی نبودم و هر بار احساس میکردم که مورد تجاوز قرار گرفتهام.»
دختر جوان چند باری موضوع را با خواهر و سایر افراد خانواده مطرح میکند، اما هر بار این حرف را میشنود که رابطه جنسی وظیفه تو نسبت به شوهر است و اگر این کار را نکنی او به سراغ زنان دیگر میرود. زهرا میگوید: واقعیت این است که دلم میخواست سراغ زنان دیگر برود و من را به حال خودم رها کند.
او ادامه میدهد: من فرصت درس خواندن نداشتم نمیدانستم که باید چه کار کنم یا به چه کسی پناه ببرم، جایی هم نبود که به آن پناه ببرم و بعید میدانم که قانون یا سازمانی از من در برابر تجاوزها شوهرم حمایت میکرد.
مرد چندماهی بعد از ازدواج دخترک را معتاد میکند، ماجرا وقتی شروع میشود که با لگد به پهلوی قربانی نوجوان خود میزند، دختر از درد به خود میپیچد مرد با خوراندن تریاک سعی میکند دردش را تسکین دهد این روند درمانی مدتی طول میکشد تا آنجا که دختر به مواد وابسته میشود، بعدها مرد اعتراف میکند تنها دلیل معتاد کردن زن جوان واداشتن او به ادامه زندگی مشترک بوده است.
به گزارش جامعه ۲۴، بالاخر ۸ سال بعد مرد به جرم خرید و فروش مواد مخدر راهی زندان شده و زهرا موفق به طلاق میشود، اما او نه سرپناهی دارد و نه خانواده حمایتگری، پس آواره خیابان میشود، آهی در بساط ندارد که خرج زندگی و موادش را بدهد، او کارتن خوابمیشود و ۲۲ سال در خیابان و پارکها سرگردان به زندگی ادامه میدهد. او برای تامین مواد و نان دست به روسپیگری میزند و حتی بارها مورد تجاوزهای گروهی قرار میگیرد و بعد توسط متجاوزان در خیابان رها میشود درحالیکه جانی برای فریاد زدن هم ندارد.
تجاوزها هر بار و هربار خاطرات شوهری را برایش زنده میکند که نوجوانی او را بلعید و زیر مشت و لگدهایش ناچار به برقراری رابطه جنسی شد.
بالاخره بعد از ۲۲ سال توسط گشت شهرداری به مرکز کاهش آسیب نورسپید هدایت واقع در پارک شوش آورده میشود. حالا نزدیک به ۲ سال است که زهرا از اعتیاد پاک شده و در همان مرکز مشغول کار است. اما داغ روزهای نوجوانی سختی که سرشار از قصه تلخ رابطه های اجباری و پرخشونت است هنوز روح او را میخلد.
با دکتر سیمین کاظمی پزشک و جامعهشناس درباره مفهوم تجاوز توسط همسر و رویکرد جامعه ایرانی به این موضوع گفتگو کردیم.
فرهنگی که شوهر را مالک بدن زن میداند
رویکرد قوانین نسبت به موضوع تجاوز یا خشونت جنسی نسبت به زنان از طرف همسر، مسالهای بسیار مهم است چرا که بیمجازات ماندن متجاوزان صرف داشتن عنوان همسر و عدم حمایت از زنان مورد خشونت جنسی از مواردیست که میتواند آزارگر را در رفتار خود جریتر کرده و به این نوع رفتار در جامعه دامن بزند.
کاظمی دراینباره میگوید: خشونت جنسی توسط شوهر یا شریک جنسی، به معنی استفاده مرد از زور، تهدید و اجبار برای برقراری رابطه جنسی با زن یا تحمیل هر نوع عمل جنسی به زن است؛ بنابراین خشونت جنسی فقط به زور برقرار کردن رابطه جنسی یا تجاوز زناشویی نیست، بلکه هر نوع عمل جنسی را در بر میگیرد که شامل طیف گستردهای است، از اشکال غیرمتعارف رابطه جنسی تا مثلاً اجبار کردن همسر یا شریک جنسی به تماشای فیلم پورنوگرافی.
وی ادامه میدهد: این نوع خشونت درهمه جای دنیا وجود دارد، ولی در ایران به دلیل تابوهای اجتماعی موجود کمتر در مورد آن صحبت میشود و آمار دقیقی از این پدیده نداریم. پژوهشهایی بر اساس پروندههای پزشک قانونی انجام و آمارهایی در این خصوص اعلام شده، اما به این دلیل که آمارها محلی یا محدود هستند نمیتوان به کل کشور تعمیم داد و برآورد کلی در این زمینه وجود ندارد.
این جامعهشناس با تاکید بر عدم وجود آمارهای متقن درباره خشونت علیه زنان در کشور، عنوان میکند: خشونت جنسی توسط همسر یا شریک جنسی پنهانترین نوع خشونت علیه زنان است، اما مطالعاتی که در خارج از کشور انجام شده حاکی از آن است که این پدیده شیوع بالایی دارد. مثلاً در مطالعهای ٣٣ درصد از زنانی که مورد خشونت قرار گرفته بودند ٢ تا ٢٠ بار مورد تجاوز جنسی از طرف پارتنرهایشان را گزارش کرده بودند. ٣١ درصد نیز بیش از ٢٠ بار در رابطهشان مورد تجاوز قرار گرفته بودند. به صورت کلی به دو دلیل آماری دقیق از این پدیده وجود ندارد و تخمینها کمتر از حد واقعیست اول اینکه زنان از افشای این موضوع شرم دارند، دوم اینکه گاهی زنان نمیدانند آنچه تجربه کردهاند تجاوز جنسی است.
وی درباره نگاه جامعه و قوانین درباره تجاوز و خشونت جنسی توسط شوهر اظهار میکند: متاسفانه چه در قوانین و چه در فرهنگ عمومی جامعه این تلقی وجود دارد که زن وقتی ازدواج میکند مالکیت بدن و میل جنسی خود را به مرد یا شوهرش واگذار میکند و در واقع مرد مالک بدن زن است. این رابطه مالکیت مخصوصا در شرایطی که زن استقلال مالی نداشته و از نظر مالی وابستگی بیشتری به همسر داشته باشد قویتر میشود.
کاظمی با بیان اینکه در جامعه ما برخی زنان در رابطه ازدواج به عنوان یک شی یا کالایی تصور میشوند که تحت اختیار مرد بوده و مرد میتواند اراده و خواست خویش را به زن تحمیل کند میگوید، با چنین تلقی از رابطه ازدواج، میتوان گفت قوانین و فرهنگ جامعه ما از این خشونت جنسی پنهان حمایت میکند.
زنان متقاضی طلاق بیشتر در خطر تجاوز زناشویی قرار دارند
وی میافزاید: خشونت جنسی برای زنان مسالهای دردناک و نشاندهنده روابط نابرابر قدرت بین مرد و زن است، زیرا وقتی خشونت جنسی اعمال میشود مرد قدرت خودش را همراه با تحقیر و انسانیت زدایی از زن بر او اعمال میکند. در وقوع خشونت جنسی، مرد یا شوهر ارزش و احترامی برای زن به عنوان یک انسان قائل نیست و خواست خودش را به زن تحمیل میکند.
این فعال حوزه زنان با تاکید بر ناکافی بودن قوانین در حمایت از زنان، خاطرنشان میکند: وقتی در قوانین ما زن موظف است از مرد تمکین کند در واقع به این معنی است که خشونت جنسی مجاز بوده و بر محق بودن مرد در اعمال خشونت جنسی صحه گذاشته شده است، اینکه تجویز میشود در هر حالتی زن باید برای انجام آنچه که به آن تکالیف جنسی و زناشویی گفته میشود آماده باشد و آن را بپذیرد، در واقع تأیید کردن خشونت جنسی شوهر علیه زن است.
او میافزاید: یک نکته مهم در مورد خشونت جنسی توسط همسر این است که چنین شکلی از خشونت در بین زوجهایی که زن متقاضی طلاق و ترک ِمرد است، بیشتر رخ میدهد، از اینرو محروم بودن زنان از حق طلاق و طول کشیدن روند طلاق یا سختتر کردن مراحل قانونی طلاق، زنان را بیشتر در معرض چنین خشونتهایی قرار میدهد.
کاظمی درباره کارایی خانههای امن برای زنان در معرض آسیب و خشونت به جامعه ۲۴ میگوید: یکی از راههای کمک به زنان قربانی خشونت وجود خانههای امن است تا زنان در صورت قرار گرفتن در معرض خشونت بتوانند خودشان را از محیط خشونت نجات دهند. در واقع باید مراکز حمایتی دولتی برای حمایت از این زنان وجود داشته باشد، زیرا سمنها قدرت و امکاناتی زیادی ندارند، بنابراین انتظار میرود سازمان بهزیستی که متولی این امر است امکانات بیشتری را برای زنان خشونت دیده فراهم کند.
وی عنوان میکند: وقتی که میزان خشونت خانگی زیاد است باید سرپناهی برای زنان قربانی خشونت در نظر بگیرند تا زمانی که راه حلی برای مشکل آنها پیدا شود؛ بنابراین وجود خانههای امن واقعا ضرورت دارد به خصوص برای زنانی که از منابع و امکانات مالی کمتری برخوردار هستند. چون هر قدر زنان تحت خشونت در سطح اقتصادی و اجتماعی پایینتری قرار داشته باشند مشکلاتشان بیشتر بوده و به حمایت بیشتری هم نیاز دارند.
این جامعهشناس درباره اینکه غالبا مراکز امن سعی میکنند زنان را به خانوادههایی بازگردانند که از آنها فرار کردهاند، اظهار میکند: امکانات خانههای امن و مراکز بهزیستی کم بوده و نمیتوانند همزمان تعداد زیادی از زنان را نگهداری کنند به همین دلیل اگر بتوانند خدماتی هم ارائه دهند این خدمات محدود و موقت است، از طرفی آنچه که اسمش را توانمندسازی میگذارند یک پروسه زمانبر بوده و نیاز به امکانات و بودجه کافی دارد.
وی میافزاید: اگر زنی بخواهد از محیط خشونتزا نجات پیدا کرده و روی پای خودش بایستد نیازمند حمایت، شغل و مسکن است، بنابراین اگر سازمان بهزیستی و بقیه مراکز مرتبط بتوانند امکانات را برای زن نیازمند حمایت فراهم کنند، زن توانمند و مستقل شده و از خانه امن به خانهای که از آن خودش است منتقل میشود و میتواند زندگیاش را اداره کند. ولی متأسفانه، چون این امکانات فراهم نمیشوند زنها راهی ندارند جز اینکه دوباره به همان محیط خشونتساز و خشونتزا برگردند و باز هم در معرض خشونت و آسیب قرار گیرند.
هیچ قانونی درخصوص خشونت علیه زنان نداریم
شیما قوشه، وکیل دادگستری نیز دراینباره میگوید: کشورهای توسعهیافته این مساله را که ما به زنای مشروع ترجمه میکنیم، جرمانگاری کرده و جزو خشونت خانگی قلمداد میکنند، اما در ایران تا به امروز هیچگونه نص قانونی در این مورد وجود ندارد که آیا این مساله خشونت علیه زنان یا خشونت خانگی تلقی بشود یا نه، ضمن اینکه اساسا ما هیچگونه قانونی تحت عنوان اختصاصی خشونت علیه زنان نداریم.
وی ادامه میدهد: تنها موردی که زن در موارد خاص ممکن است بتواند به آن مراجعه کند قانون دیات است به این معنی که اگر رابطه جنسی با شوهر منجر به آسیب جنسی زن شود زن میتواند موضوع را تحت این قانون عنوان کرده و پس از بررسیها و معاینات لازم شوهر مجبور به جبران خسارتی میشود که شوهر به زن وارد کرده است مانند انواع جرحهای وارد شده به زن، خونریزی یا پارگی قسمتی از بدن و... که این یک موضوع کلی است به این معنا که تحت عنوان خشونت علیه زنان نیست و فرقی نمیکند که زن توسط همسرش یا پدرش مورد ضرب و جرح قرار بگیرد یا اینکه با یک فرد غریبه دعوا کرده باشد، در هر حالتی روند طرح دعوی بر اساس معاینات پزشک قانونی بوده و دیه است.
این وکیل دادگستری با اشاره به لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت که توسط شهین مولاوردی در دولت روحانی تدوین شده بود، عنوان میکند: در قسمتی از این لایحه پیشبینی شده بود که اگر رابطه جنسی بین زوجین به صورت نامتعارف باشد میتواند از موارد خشونت محسوب شود. این مورد راه را برای پیگیری این نوع خشونت باز کرده بود البته این موضوع که رابطه نامتعارف چیست به قاضی رسیدگیکننده بستگی داشت و این قاضی بود که بعد از شکایت و پیگیری زن تشخیص میداد که آیا رابطه نامتعارف بوده است یا خیر که اگر چنین نبود از موارد خشونت خانگی محسوب میشد.
وی با بیان اینکه این مورد گرچه با زنای مشروع تفاوت بسیاری داشت، اما شروع خوبی بود، اظهار میکند: اما در مرداد ۹۸ قوه قضائیه با این عنوان که لایحه قضایی بوده و ما باید درباره آن نظر بدهیم تغییرات زیادی را در لایحه ایجاد کرد و حتی تمام ۷ یا ۸ موردی که به تجاوز جنسی پرداخته بود را حذف کرد. در این تغییرات، اما مادهای که روابط نامتعارف میان زوجین را در زمره موارد خشونت جنسی تلقی کرده بود حذف نشد، اما کلمه "نامتعارف" به "نامشروع" تغییر کرد.
تجاوز توسط شوهر در کشور ما جرمانگاری نشده
قوشه خاطرنشان میکند: در کل موضوع زنای مشروع یا همان خشونت جنسی توسط شوهر در کشور ما جرمانگاری نشده در حالیکه در بسیاری از کشورها اگر این ارتباط علیرغم میل زن برقرار شود، اما هیچ آسیبی جسمی هم به او وارد نشود، صرف آسیب روانی که به او وارد میشود میتواند از موارد خشونت خانگی محسوب شده و زن تحت حمایت قانونگذار قرار میگیرد در حالیکه در کشور ما متاسفانه چنین مسالهای وجود ندارد.
این وکیل دادگستری در پاسخ به این سوال جامعه ۲۴ که اگر خانمی در مراجعه به دادگاه عنوان کند که به زور و با اجبار شوهر وارد ارتباط جنسی با او شده است، اما هیچگونه ضرب و جرحی نبوده است چه حمایتی از او میشود؟ عنوان میکند: در این زمینه هیچگونه حمایت قانونی از زن نمیشود به این دلیل که بر اساس قوانین ما وظیفه زن تمکین از شوهر است. تمکین به دو صورت عام و خاص است، تمکین عام یعنی انجام امور منزل و رسیدگی به همسر و فرزند، اما تمکین خاص مشخصا به معنای داشتن رابطه جنسیست به صورتی که مطابق خواست مرد است و اگر زن تمکین نکند مورد حمایت قانون قرار نمیگیرد مگر اینکه اثبات کند امنیت جانی ندارد در غیر اینصورت نفقه او پرداخت نشده و مرد میتواند اجازه ازدواج دوم را بگیرد.
به گفته قوشه وقتی چنین جرایم یا اعمالی در چهارچوب خانه رخ میدهند نه شاهدی برای آن وجود دارد و نه اینکه به راحتی قابل اثبات هستند، وقتی زن بداند که حمایت قانونگذار را ندارد و مرد آگاه باشد که اتفاقا مورد حمایت همهجانبه قانونگذار است باعث آسیبهای بسیاری میشود که نهاد خانواده را که برای قانونگذار و حاکمیت بسیار مهم است تهدید میکند. وقوع قتل توسط زن یا شوهر، روابط فرازناشویی و ... و درنهایت آثار منفی که بر فرزندان خانواده میگذارد از جمله این آسیبها هستند.
وی تاکید میکند: این حمایت همهجانبه از مرد نوعی دفاع غلط است، برخی گمان میکنند این حق ندادنها به زنان باعث حفظ و استحکام نهاد خانواده و کاهش آمار طلاق میشود درحالیکه به دنبال این شرایط هنجارهای دیگری ایجاد میشود. اگر زنان میتوانستند به راحتی مردان با طلاق از زندگی مشترک خارج شوند، بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی و قانونی رخ نمیداد.
نظر شما